در Gears of War بهترین یاور شما ، یک دیوار کوتاه ، یک خودرو ، یک ستون ، یک جعبه و هر چیزی که بتوان از آن بعنوان سرپناه استفاده کرد است ، چرا ؟ چون اگر نتوانید پناه بگیرید ، باید خودتان را مرده فرض کنید ! مایکروسافت و Epic توانسته اند یک بازی عالی به تمام معنا ، در سخت ترین حالت ممکن و با جلوه های سمعی و بصری فوق العاده بسازند.همیشه یادتان باشد : سرتو بدزد یا سرتو میدزدن ! Gears of War داستان مارکوس فینیکس را بیان میکند . خیانتکار مطرودی که از زندان ، برای نجات انسانها فراخوانده میشود. داستان بازی چندان قوی نیست و نمیتوان انتظار داشت داستانی به جذابیت داستان های تام کلانسی ببینیم ولی باز هم داستانی خوب ولی کلیشه ای محسوب میشود. داستان بازی بی شباهت به فیلم نجات زمین با بازی سیلوستر استالونه نیست و تقریبا بر پایه آن فیلم استوار شده است. فینیکس از سربازان سابق COG ( نهادی برای ساماندهی اوضاع دولتها ) بوده است و حالا مثل همه سربازان تا دندان مسلح شده است و حسابی خود را در زره کوه پیکر این نیروها جاکرده است.
( البته این نیروها کلاهخود ندارند ؟! ) او بخاطر " خیانت " زندانی شده بود که ناگهان دوست قدیمیش Dom از زندان نجات میابد. او به گروه دلتا میپیوندد و وظیفه دارد گروه آلفا را پیدا کند و وسیله ای که در اختیار آنها است را به چنگ بیاورد ، وسیله ای که میتواند سرنوشت جنگ را تغییر دهد. خیلی زود فرمانده گروهشان میمیرد و او جانشین او میشود و وظیفه فرماندهی گروه را بر عهده میگیرد و ....
همانطور که گفتم داستان بازی چندان جذاب نیست و خیلی سطحی به نظر میرسد. در این بین شخصیت پردازی بازی هم چندان جالب نیست ! اما نحوه روایت داستان این نقصان ها را پوشیده و باعث جذابیت ان میشود. داستان در طول بازی بصورت پله پله روایت میشود و برای تکمیل دانسته های خود باید بازی را تمام کنید. در تمام طول بازی حس میشود که جایی از داستان گم شده است و آن جایگاه کاراکترهای بازیست که نقشی بسیار سطحی دارند و به جز دیالوگهایشان هیچ نقش موثری در بازی ندارند. واضح است که سعی شده است بازی حالتی مثل بازی DOOM 3 به خود بگیرد ، فضا ها صحنه های Flash Back و خونریزی ها ولی متاسفانه چندان موفق نبوده اند تا مثل آن بازی با ایجاد فضایی رعب و اضطراب آور و ایجاد شک های ناگهانی ، بازی را به آن سمت سوق دهند . شاید اگر اینطور میشد ، بازی بقدری جذاب میشد که دیگر هیچ بازی نمیتوانست با ان رقابت کند ( گرچه در حال حاضر نیز با کسب رتبه پنجم در بین 37.916 بازی و رتبه دوم در بین 473 بازی Xbox یک بازی بی رقیب محسوب میشود )
شما در طول بازی با دشمنان متفاوتی روبرو خواهید شد ، بیشتر lucost ها شبیه انسان هستند ، روی دو پا راه میروند و شلیک میکنند ولی انواع دیگری نیز در طول بازی با شما خواهند بود که کم کم به هیولاهایی عجیب و غریب تبدیل میشوند. اکثر دشمنان فقط با شلیک به نقاط ضعف آنها از بین میروند. دشمنان شما ناگهان از زیر زمین پیدایشان میشود و به شما حمله میکنند . آنها درست مثل خودتان پناه میگیرند ، نارنجک میاندازند ، شما را دور میزنند و اگر فرصت کنند دل و روده تان را روی زمین میریزند. درواقع یکی از بزرگترین ایرادات بازی ، سختی بیش از حد ان است. جالب اینست که lucost ها هوش مصنوعی چندان بالایی ندارند ولی دقت فوقالعاده در هدف گیری ، قدرت شلیک و تعداد زیاد آنها شما را واقعا کلافه میکند.
ر طول بازی دائما با نیروهای دشمن درگیر میشوید و کافیست یک بار بی سر پناه بمانید تا به تاریخ بپیوندید ! حتی هنگامی که پناه گرفته اید ، کافیست بی موقع سرتان را بیرون بیاورید تا مغزتان مثل تخم مرغ روی زمین بریزد . مکانزیم پناه گرفتن ریشه در بازی Kill Switch دارد که در آن تمام مدت شما باید پناه میگرفتید ولی این بازی آنقدر سخت است که دایما باید با نیروهای دشمن قایم باشک بازی کنید ! حتی هنگامی که با غولها میجنگید ، باید همین روش را استفاده کنید. خوشبختانه به راحتی نمیمیرید . در بازی Health Bar ( نوار سلامتی ) وجود ندارد ولی هروقت بیش از حد به شما شلیک شود ، لوگوی بازی رو صفحه به رنگ قرمز کم رنگ نمایش داده میشود و وقتی پررنگ شود ، جسدتان را میبینید که روی زمین لگدمال میشود. اما اگر بتوانید دوام بیاورید آرم کم رنگ شده و از بین میرود. در این تنها زندگی شما مهم نیست ! باید از زندگی همرزمانتان و دوستانتان محافظت کنید. در طول بازی این حس به خوبی به شما القا میشود که ارتش شما رد حال شکست خوردن است و تحت فشارید. افرادتان در طول بازی تقریبا به هیچ دردی نمیخورند و در واقع هدفهای متحرک برای دشمنانتان هستند و تنها استفاده آنها لذت بردن از متلک ها ، و پرت کردن حواس lucost هاست.